خواه که تو ای پاره ی دل ! زنده بمانی
چون ماه جهانتاب، در خشنده بمانی
تا بنده سهیل منی و شمع سرایم
خواهم ز خدا ، روشن و تابنده بمانی
امید من آن است که در گلشن هستی ـــ
چون غنچه گل با لب پر خنده بمانی
چون زهره به پیشانی عالم بدرخشی
تاجی شوی بر سر آینده بمانی
خواهم که پس از من چو یکی نخل برومند ـــ
تا زنده کنی نام پدر زنده بمانی
نام تو « سهیل » است و فروغ دل مائی
خوام که همه عمر ، فروزنده بمانی
ای نور دلم ! بندگی خلق روا نیست
خواهم که به درگاه خدا، بنده بمانی.